شعر مولانا برای خدا

ای دوست قبولم کن و جانم بستان مستم کن و وز هر دو جهانم بستان   با هر چه دلم قرار گیرد بی تو آتش به من اندر زن و آنم بستان   ای زندگی تن و توانم همه تو جانی و دلی ای دل و جانم همه تو   تو هستی من شدی از آنی همه من من نیست شدم در تو از آنم همه تو   خود ممکن... 

آخرین مطالب