مرا ازین تن رنجور و دیده بی خواب (مسعود سعد سلمان)

مرا ازین تن رنجور و دیده بی خواب جهان چو پر غرابست و دل چو پر ذباب ز بهر تیرگی شب مرا رفیق چراغ ز بهر روشنی دل مرا ندیم کتاب رخم چو روی سطرلاب زرد و پوست بر او ز زخم ناخن چون عنکبوت اسطرلاب دو دیده همچو دو ثقبه گشاده ام شب و روز ولیک بی خبر از آفتاب و از مهتاب حسام... 

آخرین مطالب